Bible

Focus

On Your Ministry and Not Your Media

Try RisenMedia.io Today!

Click Here

Luke 17

:
Farsi - PCB
1 روزی عيسی به شاگردان خود فرمود: «وسوسۀ گناه هميشه وجود خواهد داشت، اما وای بحال آن كس كه ديگران را بسوی اين وسوسه‌ها بكشاند.
2 برای چنين شخصی بهتر است كه سنگ بزرگ آسيابی به گردنش ببندند و او را به قعر دريا بيندازند، تا اينكه باعث گمراه شدن يكی از پيروان بی‌تجربه و ساده‌دل خدا گردد؛ زيرا مجازات خدا در حق او بسيار سنگين خواهد بود.
3 پس مراقب اعمال و كردار خود باشيد! «اگر برادرت در حق تو خطايی ورزد، او را از اشتباهش آگاه ساز. اگر پشيمان شد، او را ببخش.
4 حتی اگر روزی هفت مرتبه به تو بدی كند، و هر بار نزد تو باز گردد و اظهار پشيمانی كند، او را ببخش!»
5 روزی رسولان به عيسای خداوند گفتند: «ايمان ما را زياد كن.»
6 عيسی فرمود: «اگر ايمانتان به اندازه دانه ريز خردل می‌بود، می‌توانستيد به اين درخت توت دستور بدهيد كه از جايش كنده شده، در دريا كاشته شود، و درخت هم از دستور شما اطاعت می‌كرد.
7 «وقتی خدمتكاری از شخم زدن يا گوسفندچرانی به خانه باز می‌گردد، فوری نمی‌نشيند تا غذا بخورد؛ بلكه ابتدا خوراک اربابش را حاضر می‌كند و شام او را می‌دهد، سپس خودش می‌خورد. كسی نيز از او تشكر نمی‌كند، زيرا وظيفه‌اش را انجام می‌دهد.
8
9
10 به همين صورت، شما نيز وقتی دستورات مرا اجرا می‌كنيد، انتظار تعريف و تمجيد نداشته باشيد، چون فقط وظيفه خود را انجام داده‌ايد.»
11 عيسی بر سر راه خود به اورشليم، در مرز جليل و سامره، وارد روستايی می‌شد كه ناگاه دَه جذامی به مقابل او آمدند. ايشان از دور ايستاده، فرياد زدند: «ای عيسی، ای استاد، بر ما رحم فرما!»
12
13
14 عيسی متوجۀ آنان شد و فرمود: «نزد كاهنان برويد و خود را به ايشان نشان دهيد.» هنگامی كه می‌رفتند، آثار جذام از روی بدنشان محو شد.
15 يكی از آنان وقتی ديد كه شفا يافته است، در حاليكه با صدای بلند خدا را شكر می‌كرد، نزد عيسی بازگشت،
16 و جلو او بر خاک افتاد و برای لطفی كه در حقش كرده بود، از وی تشكر نمود. اين شخص، يک سامری بود.
17 عيسی فرمود: «مگر من ده نفر را شفا ندادم؟ پس آن نه نفر ديگر كجا هستند؟
18 آيا بجز اين غريب، كسی نبود كه بازگردد و از خدا تشكر كند؟»
19 پس به آن مرد فرمود: «برخيز و برو! ايمانت تو را شفا داده است!»
20 روزی بعضی از فريسيان از عيسی پرسيدند: «ملكوت خدا كی آغاز خواهد شد؟» عيسی جواب داد: «ملكوت خدا با علائم قابل ديدن آغاز نخواهد شد.
21 و نخواهند گفت كه در اين گوشه يا آن گوشه زمين آغاز شده است، زيرا ملكوت خدا در ميان شماست.»
22 كمی بعد، در اين باره به شاگردان خود فرمود: «زمانی می‌رسد كه آرزو خواهيد كرد حتی برای يک روز هم كه شده، با شما باشم، اما اين آرزو برآورده نخواهد شد.
23 به شما خبر خواهد رسيد كه من بازگشته‌ام و در فلان جا هستم. اما باور نكنيد و بدنبال من نگرديد.
24 زيرا وقتی بازگردم، بدون شک شما از آن آگاه خواهيد شد. بازگشت من، در واقع همچون برق خواهد بود كه تمام آسمان را روشن می‌سازد.
25 اما پيش از آن، لازم است كه زحمات بسياری متحمل گردم و توسط اين قوم محكوم شوم.
26 «در زمان بازگشت من، مردم دنيا مانند زمان نوح نسبت به امور الهی بی‌توجه خواهند بود.
27 در زمان نوح، مردم همه سرگرم خوردن و نوشيدن و ازدواج و خوشگذرانی بودند و همه چيز بصورت عادی جريان داشت، تا روزی كه نوح داخل كشتی شد و طوفان آمد و همه را از بين برد.
28 «در آن زمان، دنيا مانند زمان لوط خواهد بود كه مردم غرق كارهای روزانه‌شان بودند؛ می‌خوردند و می‌نوشيدند؛ خريد و فروش می‌كردند؛ می‌كاشتند و می‌ساختند،
29 تا صبح روزی كه لوط از شهر سدوم بيرون آمد وآتش و گوگرد از آسمان باريد و همه چيز را از بين برد.
30 بلی، به هنگام بازگشت من، اوضاع دنيا به همين صورت خواهد بود!
31 «در آن روز، كسانی كه بيرون خانه باشند برای بردن اموالشان به خانه باز نگردند؛ و آنانی كه در صحرا هستند، به شهر باز نگردند.
32 بخاطر بياوريد بر سر زن لوط چه آمد!
33 هر كه بكوشد جان خود را حفظ كند، آن را از دست خواهد داد؛ اما هر كه از جان خود بگذرد، آن را نجات خواهد داد.
34 در آن شب، دو نفر كه در يک اطاق خوابيده باشند، يكی به آسمان برده خواهد شد و ديگری خواهد ماند.
35 دو زن كه سرگرم كارهای خانه باشند، يكی به آسمان برده شده، ديگری بر جای خواهد ماند.
36 دو نفر نيز كه در مزرعه كار می‌كنند، يكی برده شده، و ديگری خواهد ماند.»
37 شاگردان از عيسی پرسيدند: «خداوندا، به كجا برده خواهند شد؟» عيسی فرمود: «جايی كه لاشه باشد، لاشخورها در آنجا جمع خواهند شد!»