Bible

Create

Inspiring Presentations Without Hassle

Try Risen Media.io Today!

Click Here

Lamentations 4

:
Farsi - PCB
1 جوانان اورشليم كه زمانی همچون طلای ناب و سنگهای قيمتی، پرارزش بودند، اينک درخشندگی خود را از دست داده، مانند ظروف گلی، بی‌ارزش شده‌اند و در كوچه‌ها افتاده‌اند.
2
3 حتی شغالها به بچه‌های خود شير می‌دهند، اما قوم من، بنی‌اسرائيل مانند شترمرغ، بی‌رحم شده و بچه‌های خود را ترک كرده است.
4 زبان كودكان شيرخواره از تشنگی به كامشان چسبيده است؛ بچه‌ها نان می‌خواهند، اما كسی نيست كه به ايشان نان بدهد.
5 آنانی كه زمانی خوراک لذيذ می‌خوردند، اينک در كوچه‌ها گدايی می‌كنند. كسانی كه در ناز و نعمت بزرگ شده‌اند، اكنون در ميان زباله‌ها دنبال خوراک می‌گردند.
6 مجازات قوم من از مجازات اهالی سدوم نيز سنگين‌تر است. اهالی سدوم در يک لحظه نابود شدند و بدست انسان اسير نگشتند.
7 بدن شاهزادگان ما از برف پاكتر و از شير سفيدتر بود و صورتشان مانند لعل، گلگون و مثل ياقوت، درخشان بود؛
8 اما اينک چهره‌شان سياه‌تر از دوده شده است و كسی نمی‌تواند آنها را بشناسد. پوستشان به استخوانهايشان چسبيده و مثل چوب، خشک شده است.
9 كسانی كه با شمشير كشته شدند، خوشبخت‌تر از كسانی هستند كه در اثر فقدان محصول، بتدريج از گرسنگی از بين می‌روند.
10 در زمان محاصرۀ شهر، مادران مهربان از فشار گرسنگی، بچه‌هايشان را با دستهای خود پختند و خوردند.
11 خداوند خشم خود را بشدت تمام بر ما ريخت و در اورشليم چنان آتشی بر پا كرد كه بنياد آن را سوزانيد.
12 از پادشاهان و مردم دنيا هيچكس باور نمی‌كرد كه دشمن بتواند وارد دروازه‌های اورشليم بشود.
13 اما چنين شد، زيرا انبياء گناه كرده بودند و كاهنان خون بی‌گناهان را در شهر ريخته بودند.
14 اين اشخاص اينک كورمال كورمال در كوچه‌ها راه می‌روند و كسی به آنها نزديک نمی‌شود، زيرا به خون بی‌گناهان آلوده هستند.
15 مردم فرياد كرده به ايشان می‌گويند: «دور شويد! به ما دست نزنيد، چون نجس هستيد!» پس سرگردان شده، از سرزمينی به سرزمين ديگر می‌روند ولی هيچ مملكتی به ايشان جا نمی‌دهد.
16 خود خداوند ايشان را اينچنين سرگردان كرده است و ديگر به ايشان توجه نمی‌كند. كاهنان و بزرگان عزت و احترام خود را از دست داده‌اند.
17 از برجهای ديده‌بانی خود نگريستيم تا از قوم هم‌پيمان ما كمكی برسد، ولی انتظار ما بيهوده بود؛ چشمان ما از انتظار تار شد اما آنها به ياری ما نيامدند.
18 دشمنان چنان عرصه را بر ما تنگ كرده بودند كه حتی نمی‌توانستيم در كوچه‌ها راه برويم. اميدی برای ما نمانده بود و نابودی ما نزديک بود.
19 آنها از عقاب نيز تيزروتر بودند. به كوه‌ها فرار كرديم، اما ما را پيدا كردند؛ به صحرا پناه برديم ولی در آنجا نيز در كمين ما نشسته بودند.
20 پادشاه برگزيدۀ خداوند كه حافظ جان ما بود، در دام ايشان گرفتار شد، كسی كه گمان می‌كرديم زير سايه‌اش می‌توانيم از گزند دشمنان در امان باشيم!
21 ای اهالی ادوم و عوص ، تا می‌توانيد شادی كنيد! چون ديگر وقت شادی نخواهيد داشت چرا كه شما نيز طعم غضب خدا را خواهيد چشيد و خوار خواهيد شد.
22 ای اورشليم، دوران تبعيد تو بزودی تمام خواهد شد، زيرا تو جزای گناه خود را داده‌ای. ولی ای ادوم، خدا گناه تو را بر ملا ساخته، تو را مجازات خواهد كرد.