Bible

Create

Inspiring Presentations Without Hassle

Try Risen Media.io Today!

Click Here

Revelation 14

:
Farsi - PCB
1 گاه برّه را ديدم كه در اورشليم بر كوه صهيون ايستاده است. همراه او صدو چهل و چهار هزار نفر بودند كه بر پيشانی‌شان نام او و نام پدر او نوشته شده بود.
2 آنگاه، صدايی از آسمان شنيدم كه مانند ريزش آبشار و غرش رعد بود، اما درعين حال به نغمۀ چنگ‌نوازان نيز شباهت داشت.
3 اين گروه، در برابر تخت خدا و در مقابل آن چهار موجود زنده و بيست و چهار رهبر روحانی سرودی تازه می‌خواندند. اين سرود را كسی نمی‌توانست بخواند، مگر آن صد و چهل و چهار هزار نفر كه از تمام دنيا بازخريد و آزاد شده بودند.
4 آنان خود را با گناهان اين دنيا آلوده نكرده‌اند، بلكه مثل باكره پاک هستند و هر جا برّه می‌رود، او را دنبال می‌كنند. اين اشخاص از بين مردم خريداری شده‌اند تا به عنوان هديۀ مقدس به خدا و بره تقديم شوند.
5 ايشان پاک و بی‌عيب هستند و حتی يک دروغ از دهانشان خارج نشده است.
6 در اين هنگام، فرشتۀ ديگری را ديدم كه در وسط آسمان پرواز می‌كرد و پيغام شاد انجيل جاودانی را برای اهالی زمين می‌برد تا به گوش هر قوم و قبيله، از هر زبان و نژاد برساند.
7 فرشته با صدای بلند می‌گفت: «خدا را احترام و تمجيد كنيد، زيرا وقت آن رسيده است كه مردم را داوری كند. او را بپرستيد كه آسمان و زمين و دريا و چشمه‌ها را آفريده است.»
8 سپس فرشتۀ ديگری را ديدم كه به دنبال او آمد و گفت: «بابِل، آن شهر بزرگ ويران شد، زيرا تمام قومهای دنيا را فاسد می‌كرد و آنها را وا می‌داشت تا از شراب فساد و هرزگی او مست شوند.»
9 سپس فرشتۀ سوم آمد و فرياد زد: «كسانی كه آن جانور و مجسمه‌اش را بپرستند و علامت مخصوص او را بر پيشانی يا دست خود بگذارند،
10 جام غضب و مكافات خدا را كه در آن هيچ تخفيف و استثنائی نيست، خواهند نوشيد و در حضور فرشتگان مقدس و «برّه»، در شعله‌های آتش عذاب خواهند كشيد.
11 دود آتشی كه ايشان را عذاب می‌دهد تا ابد بالا می‌رود، بطوری كه شب و روز آسايش نخواهند داشت، زيرا آن جانور و مجسمه‌اش را پرستيدند و علامت نام او را بر بدن خود گذاشتند.
12 پس بگذاريد خلق خدا نااميد نشوند و هرگونه آزار و اذيت را تحمل كرده، دستورهای خدا را اطاعت نمايند و ايمان خود را به عيسی نگاه دارند.»
13 آنگاه، صدايی از آسمان شنيدم كه به من می‌گفت: «اين را بنويس: خوشابه حال كسانی كه در راه مسيح شهيد شده‌اند. زيرا روح خدا می‌گويد: حالا ديگر از تمام دردها آسوده می‌شوند، و به خاطر كارهای خوبی كه كرده‌اند پاداش می‌گيرند.»
14 سپس همينطور كه نگاه می‌كردم، ابری سفيد ديدم كه يک نفر شبيه انسان بر آن نشسته است. بر سر او، تاجی زرّين و در دستش داس تيزی به چشم می‌خورد.
15 فرشتۀ ديگری از درگاه خداوند آمد و به كسی كه بر ابر نشسته بود، با صدای بلند گفت: «داس را به كار بينداز و درو كن، چون وقت درو است و محصول زمين رسيده است.»
16 پس او كه بر ابر نشسته بود، داس خود را به كار انداخت و محصول زمين درو شد.
17 پس از آن، فرشتۀ ديگری از درگاه خداوند در آسمان، سر رسيد. او نيز داس تيزی در دست داشت.
18 درست در همين وقت، فرشته‌ای ديگر از قربانگاه بيرون آمد كه قدرت و اختيار آتش در دست او بود. او به فرشته‌ای كه داس در دست داشت گفت: «حالا داست را به كار انداز تا خوشه‌ها را از تاک زمين بچينی، چون انگورهايش رسيده و برای داوری آماده شده است.»
19 پس آن فرشته، زمين را با داسش درو كرد و انگورها را در ظرف بزرگ غضب خدا ريخت.
20 انگورها را در داخل آن ظرف كه در خارج شهر بود، با پا آنقدر فشردند تا رودی از خون جاری شد كه طولش 1600 تير پرتاب بود و ارتفاعش به دهنۀ يک اسب می‌رسيد.