Bible

Transform

Your Worship Experience with Great Ease

Try RisenMedia.io Today!

Click Here

Jeremiah 20

:
Farsi - PCB
1 فشحور كاهن، پسر امير، كه رئيس ناظران خانۀ خداوند بود، وقتی سخنان مرا شنيد،
2 دستور داد مرا بزنند و در كنار دروازۀ بالايی بنيامين كه نزديک خانۀ خداوند بود، در كنده قرار دهند.
3 آنها تمام شب مرا در آنجا نگه داشتند. روز بعد، وقتی فشحور مرا آزاد می‌كرد، به او گفتم: «فشحور، خداوند نام تو را عوض كرده است؛ او نام تو را «ساكن در وحشت» نهاده است.
4 خداوند تو و دوستانت را دچار هراس و وحشت خواهد ساخت. آنها را خواهی ديد كه با شمشير دشمن كشته می‌شوند. خداوند اهالی يهودا را به پادشاه بابل تسليم خواهد كرد و او اين قوم را به بابل به اسارت خواهد برد و يا خواهد كشت.
5 خداوند اجازه خواهد داد كه دشمنان، اورشليم را غارت كنند و تمام ثروت و اشياء قيمتی شهر و جواهرات سلطنتی يهودا را به بابل ببرند.
6 و تو ای فشحور، با تمام اعضای خانواده‌ات اسير شده، به بابل خواهيد رفت و در همانجا خواهيد مرد و دفن خواهيد شد هم تو و هم تمام دوستانت كه برای آنها به دروغ پيشگويی می‌كردی كه اوضاع خوب و آرام است!»
7 آنگاه گفتم: «خداوندا، تو به من وعده دادی كه كمكم كنی، ولی مرا فريفته‌ای؛ اما من مجبورم كلام تو را به ايشان اعلام نمايم، چون از من نيرومندتری! من مسخرۀ مردم شده‌ام و صبح تا شب همه به من می‌خندند.
8 هيچ گاه نتوانسته‌ام سخنی تشويق‌آميز از جانب تو به ايشان بگويم، بلكه هميشه از بدبختی و ظلم و غارت صحبت كرده‌ام. برای همين است كه اينقدر مرا سرزنش و اهانت می‌كنند.
9 از طرف ديگر اگر نخواهم كلام تو را اعلام كنم و از جانب تو سخن بگويم، آنگاه كلام تو در دلم مثل آتش، شعله‌ور می‌شود كه تا مغز استخوانهايم را می‌سوزاند و نمی‌توانم آرام بگيرم.
10 از هر طرف صدای تهديد آنها را می‌شنوم و بدنم می‌لرزد. حتی دوستانم می‌گويند كه از دست من شكايت خواهند كرد. آنها منتظرند كه بيفتم، و به يكديگر می‌گويند: «شايد او خودش را به دام بيندازد؛ آن وقت می‌توانيم از او انتقام بگيريم.»
11 ولی خداوند همچون يک مرد جنگی، نيرومند و توانا، دركنارم ايستاده است؛ پس دشمنانم به زمين خواهند افتاد و بر من چيره نخواهند شد. ايشان شكست خواهند خورد و اين رسوايی هميشه برآنها خواهد ماند.
12 ای خداوند قادر متعال كه مردم را از روی عدل و انصاف می‌آزمايی و از دلها و افكار ايشان آگاهی، بگذار تا انتقام تو را از ايشان ببينم، چون داد خود را نزد تو آورده‌ام.
13 برای خداوند سرود شكرگزاری خواهم خواند و او را تمجيد خواهم كرد، زيرا او مظلومان را از دست ظالمان رهايی می‌دهد.
14 نفرين بر آن روزی كه بدنيا آمدم! لعنت بر آن روزی كه مادرم مرا زاييد!
15 لعنت بر آن كسی كه به پدرم مژده داد كه او صاحب پسری شده و با اين مژده او را شاد ساخت!
16 ای كاش مثل شهرهای قديم كه خداوند بدون ترحم زير و رويشان كرد، او هم نابود شود و صبح تا شب از صدای جنگ در وحشت باشد،
17 زيرا به هنگام تولدم مرا نكشت! ای كاش در شكم مادرم می‌مردم و رحم مادرم گور من می‌شد!
18 اصلاً چرا بدنيا آمدم؟ آيا تنها برای اينكه در تمام زندگی شاهد سختی و اندوه باشم و عمر خود را در شرمساری و رسوايی بسر برم؟