Bible

Upgrade

Your Church Presentations in Minutes

Try RisenMedia.io Today!

Click Here

Ezekiel 8

:
Farsi - PCB
1 در روز پنجم ماه ششم از سال ششم اسارت، در خانۀ خود با بزرگان يهودا گفتگو می‌كردم كه ناگاه حضور خداوند مرا فروگرفت.
2 همان موقع در رؤيا چيزی شبيه به انسان ديدم كه بدنش از كمر به پايين مانند شعله‌های آتش بود و از كمر به بالا، همچون فلزی براق می‌درخشيد.
3 سپس چيزی شبيه به دست بطرفم دراز شد و موی سر مرا گرفت. آنگاه روح خدا در رؤيا مرا به آسمان بالا برد و به اورشليم به دروازۀ شمالی آورد، كه در آنجا آن بت بزرگ كه باعث خشم خداوند شده بود، قرار داشت.
4 ناگهان حضور پرجلال خدای اسرائيل را در آنجا ديدم، درست همانطور كه قبلاً در بيابان ديده بودم.
5 خداوند به من فرمود: «ای انسان خاكی، به سمت شمال بنگر.» نگاه كردم و ديدم كه آن بت بزرگ در كنار دروازۀ شمالی قربانگاه قرار دارد.
6 خداوند فرمود: «ای انسان خاكی، می‌بينی چه می‌كنند؟ می‌بينی قوم اسرائيل در اينجا به چه گناهان وحشتناكی دست می‌زنند و باعث می‌شوند از خانۀ مقدسم دور شوم؟ ولی بيا تا گناهان بدتر از اينها را هم به تو نشان بدهم!»
7 آنگاه مرا به دروازۀ حياط بيرونی خانۀ خدا آورد و سوراخی در ديوار به من نشان داد.
8 گفت: «حالا ديوار را بكن!» ديوار را كندم تا به در اتاقی رسيدم.
9 گفت: «داخل شو و ببين چه كارهای زشت و نفرت‌انگيزی در آنجا انجام می‌دهند!»
10 پس داخل شدم و ديدم كه بر روی ديوارها، تصاوير مار و حيوانات زشت و ناپاک، و بتهای اسرائيل نقش شده است.
11 هفتاد نفر از بزرگان اسرائيل با يازنيا (پسر شافان) آنجا ايستاده بودند و آن تصاوير را پرستش می‌كردند. هر يک ازايشان آتشدانی پر از بخور در دست داشت و ابر غليظی از دود بخور بالای سرشان تشكيل شده بود.
12 خداوند به من فرمود: «ای انسان خاكی، آيا می‌بينی بزرگان اسرائيل در خفا چه می‌كنند؟ می‌گويند: «خداوند ما را نمی‌بيند! او اين سرزمين را رها كرده است!»
13 سپس گفت: «بيا تا گناهان بدتر از اينها را به تو نشان دهم.»
14 آنگاه مرا به دروازۀ شمالی خانۀ خداوند آورد و زنانی را نشان داد كه آنجا نشسته بودند و برای مرگ خدای خود، تموز گريه می‌كردند.
15 خداوند فرمود: «می‌بينی؟ ولی از اين بدتر را هم به تو نشان خواهم داد.»
16 سپس مرا به حياط داخلی خانۀ خداوند آورد. آنجا در كنار دروازۀ خانۀ خداوند و بين ايوان و قربانگاه مفرغی، در حدود بيست و پنج نفر پشت به عبادتگاه و رو به مشرق ايستاده بودند و آفتاب را پرستش می‌كردند!
17 پرسيد: «می‌بينی؟ آيا فكر می‌كنی برای مردم يهودا مهم است كه مرتكب اين گناهان زشت می‌شوند؟ علاوه بر تمام اين كارها، همه جا را از ظلم و ستم پر ساخته‌اند. ببين چطور به من اهانت می‌كنند و به آتش خشم من دامن می‌زنند!
18 بنابراين، من نيز با خشم و غضب با ايشان رفتار خواهم كرد. بر آنان رحم نخواهم نمود و از جانشان نخواهم گذشت و اگر چه فرياد كمک برآورند، گوش نخواهم داد.»