Bible

Upgrade

Your Church Presentations in Minutes

Try RisenMedia.io Today!

Click Here

Acts 11

:
Farsi - PCB
1 خبر ايمان آوردن غير يهوديان بلافاصله در همه جا پيچيد و به گوش رسولان و ساير پيروان مسيح در يهوديه نيز رسيد.
2 پس هنگامی كه پطرس به اورشليم بازگشت، ايمانداران يهودی‌نژاد با او درگير شدند
3 و گفتند كه چرا با غير يهوديان نشست و برخاست كرده و از همه بدتر، با آنان بر سر يک سفره غذا خورده است.
4 آنگاه پطرس موضوع را از اول به تفصيل برای ايشان تعريف كرد و گفت:
5 «يک روز در شهر يافا بودم. وقتی دعا می‌كردم، در رؤيا ديدم كه چيزی شبيه سفره‌ای بزرگ از آسمان پايين آمد كه از چهار گوشه آويزان بود.
6 وقتی خوب به آن نگاه كردم ديدم در آن سفره همه نوع حيوان و حشره و پرندۀ وحشی كه خوردنش برای يهوديان حرام است، وجود داشت.
7 سپس صدايی شنيدم كه به من گفت: برخيز و از هر كدام كه می‌خواهی ذبح كن و بخور.
8 «گفتم: ای خداوند، من هرگز چنين كاری نخواهم كرد چون در عمرم به چيزی حرام و ناپاک لب نزده‌ام!
9 «ولی باز آن صدا گفت: وقتی خدا چيزی را حلال می‌خواند، تو آن را حرام نخوان!
10 «اين صدا سه بار تكرار شد. سپس آن سفره دوباره به آسمان بالا رفت.
11 درست در همان لحظه، سه نفر به خانه‌ای كه من در آن مهمان بودم رسيدند. آنها آمده بودند كه مرا به قيصريه ببرند.
12 روح‌القدس به من گفت كه همراه ايشان بروم و به غيريهودی بودن ايشان توجهی نداشته باشم. اين شش برادر نيز با من آمدند. پس به خانۀ شخصی رسيديم كه بدنبال من فرستاده بود.
13 او برای ما تعريف كرد كه چگونه فرشته بر او ظاهر شده و به او گفته: اشخاصی را به يافا بفرست تا شمعون پطرس را پيدا كنند.
14 او خواهد گفت كه چطور تو و خانواده‌ات می‌توانيد نجات پيدا كنيد!
15 «هنگامی كه برای ايشان شروع به صحبت كردم، روح‌القدس بر ايشان نازل شد، درست همانطور كه اول بر ما نازل شد.
16 آنگاه به ياد سخنان خداوند افتادم كه فرمود: يحيی با آب غسل تعميد می‌داد؛ ولی شما با روح‌القدس تعميد خواهيد يافت.
17 «حال، اگر خدا به اين غير يهوديان همان هديه را داد كه به ما بخاطر ايمانمان، عطا فرمود، پس من كه هستم كه اعتراض كنم.»
18 وقتی اين را شنيدند، قانع شدند و گفتند: «خدا را شكر كه همان لطفی را كه در حق ما نمود، در حق غيريهوديان نيز انجام داد و به ايشان اين امكان را داد تا دست از گناه كشيده، بسوی او بازگردند و حيات جاودانی را بدست آورند.»
19 وقتی پس از قتل استيفان، شكنجه و آزار ايمانداران اورشليم شروع شد، آنانی كه از اورشليم فرار كرده بودند، تا فينيقيه و قبرس و انطاكيه پيش رفتند و پيغام انجيل را فقط به يهوديان رساندند.
20 ولی چند نفر از ايمانداران اهل قبرس و قيروان وقتی به انطاكيه رسيدند، با يونانی‌ها نيز دربارۀ عيسای خداوند سخن گفتند.
21 خداوند كوشش اين چند نفر را به ثمر رساند، بطوری كه بسياری از اين غيريهوديان ايمان آوردند و بسوی خداوند بازگشت كردند.
22 وقتی اين خبر به گوش ايمانداران كليسای اورشليم رسيد، برنابا را كه اهل قبرس بود، به انطاكيه فرستادند تا به اين نوايمانان كمک كند.
23 وقتی برنابا به آنجا رسيد و ديد كه خدا چه كارهای شگفت‌آوری انجام می‌دهد، بسيار شاد شد و ايمانداران را تشويق كرد كه به هر قيمتی كه شده، از خداوند دور نشوند.
24 برنابا شخصی مهربان و پر از روح‌القدس بود و ايمانی قوی داشت. در نتيجه، مردم دسته‌دسته به خداوند ايمان می‌آوردند.
25 برنابا به طرسوس رفت تا پولس را بيابد.
26 وقتی او را پيدا كرد به انطاكيه آورد و هر دو يک سال در انطاكيه ماندند و عدۀ زيادی از نوايمانان را تعليم دادند. در انطاكيه بود كه برای نخستين بار پيروان عيسی مسيح را «مسيحی» لقب دادند.
27 در اين هنگام، چند نبی از اورشليم به انطاكيه آمدند.
28 يكی از آنان كه نامش اَغابوس بود، در يک مجلس عبادتی برخاست و با الهام روح خدا پيشگويی كرد كه بزودی سرزمين اسرائيل دچار قحطی سختی خواهد شد. اين قحطی در زمان فرمانروايی «كلوديوس» قيصر عارض شد.
29 پس، مسيحيان آنجا تصميم گرفتند هركس در حد توانايی خود، هديه‌ای بدهد تا برای مسيحيان يهوديه بفرستند.
30 اين كار را كردند و هدايای خود را بدست برنابا و پولس سپردند تا نزد كشيشان كليسای اورشليم ببرند.