Bible

Create

Inspiring Presentations Without Hassle

Try Risen Media.io Today!

Click Here

2 Kings 13

:
Farsi - PCB
1 در سال بيست و سوم سلطنت يوآش، پادشاه يهودا، يهواخاز پسر ييهو، پادشاه اسرائيل شد و هفده سال در سامره سلطنت كرد.
2 او نيز مانند يربعام نسبت به خداوند گناه ورزيد و اسرائيل را به گناه كشاند و از كارهای زشت خود دست برنداشت.
3 از اين رو خداوند بر اسرائيل خشمگين شد و به حزائيل، پادشاه سوريه و بنهدد، پسر حزائيل اجازه داد آنها را سركوب كنند.
4 ولی يهواخاز نزد خداوند دعا كرده، كمک طلبيد و خداوند دعای او را مستجاب فرمود، زيرا ديد كه پادشاه سوريه اسرائيل را به ستوه آورده است.
5 پس خداوند برای قوم اسرائيل رهبری فرستاد تا آنها را از ظلم و ستم سوريها نجات دهد. در نتيجه قوم اسرائيل مثل گذشته از آسايش برخوردار شدند.
6 اما باز از گناهانی كه يربعام بنی‌اسرائيل را به آنها آلوده كرده بود، دست برنداشتند و بت اشيره را در سامره عبادت كردند.
7 برای يهواخاز، از تمام سپاهش، فقط پنجاه سرباز سواره، ده عرابۀ جنگی و ده هزار سرباز پياده ماند؛ زيرا پادشاه سوريه بقيه را بكلی در هم كوبيده، از بين برده بود.
8 شرح بقيۀ رويدادهای دوران سلطنت يهواخاز، كارها و فتوحات او در كتاب «تاريخ پادشاهان اسرائيل» ثبت گرديده است.
9 يهواخاز مرد و در سامره دفن شد و پسرش يهوآش بجای او پادشاه شد.
10 در سی و هفتمين سال سلطنت يوآش، پادشاه يهودا، يهوآش، پسر يهواخاز پادشاه اسرائيل شد و شانزده سال در سامره سلطنت كرد.
11 او نيز مانند يربعام نسبت به خداوند گناه ورزيده، اسرائيل را به گناه كشاند و از كارهای زشت خود دست برنداشت.
12 شرح بقيۀ رويدادهای دوران سلطنت يهوآش، جنگهای او با امصيا، پادشاه يهودا، كارها و فتوحات او در كتاب «تاريخ پادشاهان اسرائيل» نوشته شده است.
13 يهوآش مرد و در آرامگاه سلطنتی سامره دفن شد و يربعام دوم به سلطنت رسيد.
14 اليشع نبی بيمار شد و در بستر افتاد. وقتی آخرين روزهای عمر خود را می‌گذرانيد، يهوآش پادشاه به عيادتش رفت و با گريه به او گفت: «ای پدرم! ای پدرم! تو مدافع نيرومند اسرائيل بودی.»
15 اليشع به او گفت: «يک كمان و چند تير به اينجا بياور.» او تيرها و كمان را آورد.
16 اليشع گفت: «آن پنجره را كه به سمت سوريه است، باز كن.» پادشاه پنجره را باز كرد. آنگاه اليشع به پادشاه گفت: «كمان را بدست بگير.» وقتی پادشاه كمان را گرفت، اليشع دست خود را روی دست پادشاه گذاشت و دستور داد كه تير را بيندازد. پادشاه تير را رها كرد. سپس اليشع به پادشاه گفت: «اين تير خداوند است كه بر سوريه پيروز می‌شود، چون تو سپاه سوريه را در افيق شكست خواهی داد.
17
18 حال تيرهای ديگر را بگير و آنها را بر زمين بزن.» پادشاه تيرها را برداشت و سه بار بر زمين زد.
19 اما نبی خشمگين شد و گفت: «تو می‌بايست پنج يا شش بار بر زمين می‌زدی، چون در آنصورت می‌توانستی سوريه را بكلی نابود كنی، ولی حالا فقط سه بار بر آنها پيروز خواهی شد.»
20 اليشع مرد و او را دفن كردند. در آن روزگار، مهاجمين موآبی بهار هر سال به اسرائيل هجوم می‌بردند.
21 يک روز در حين تشييع جنازه‌ای، مردم سوگوار با اين مهاجمين روبرو شده، از ترس جنازه را به داخل قبر اليشع انداختند و پا به فرار گذاشتند. شخص مرده بمحض اينكه به استخوانهای اليشع برخورد، زنده شد و سرپا ايستاد.
22 در دورۀ سلطنت يهواخاز، حزائيل (پادشاه سوريه) اسرائيل را سخت مورد تاخت و تاز قرار می‌داد،
23 ولی خداوند بخاطر عهدی كه با ابراهيم و اسحاق و يعقوب بسته بود نسبت به قوم اسرائيل بسيار بخشنده و رحيم بود و اجازه نمی‌داد آنها از بين بروند. او تا به امروز نيز بخاطر آن عهد به ايشان رحم می‌كند.
24 پس از آنكه حزائيل پادشاه سوريه مرد، پسرش بنهدد بجايش به سلطنت رسيد.
25 يهوآش، پادشاه اسرائيل (پسر يهواخاز) سه بار بنهدد را شكست داد و شهرهايی را كه در زمان پدرش بدست حزائيل افتاده بود، پس گرفت.