Bible

Simplify

Your Church Tech & Streamline Your Worship

Try RisenMedia.io Today!

Click Here

Job 29

:
Farsi - NMV
1 ایوب در ادامۀ خطابۀ خود گفت:
2 «کاش که چون ماههای گذشته می‌بودم، چون روزهایی که خدا از من مراقبت می‌کرد،
3 آنگاه که چراغش بر سرم می‌تابید، و با نورِ او در تاریکی می‌خرامیدم؛
4 آن‌سان که در روزهای کامرانی خود بودم، آنگاه که دوستیِ خدا بر خیمۀ من بود،
5 آنگاه که قادر مطلق هنوز با من بود، و فرزندانم در اطرافم بودند،
6 آنگاه که قدمهای خود را با سرشیر می‌شُستم، و صخره، نهرهای روغن برایم روان می‌ساخت!
7 «چون به دروازۀ شهر بیرون می‌رفتم، و کرسی خود را در میدان شهر مهیا می‌ساختم،
8 جوانان مرا دیده، خود را پنهان می‌کردند، و پیران بر پا شده، می‌ایستادند؛
9 بزرگان از سخن گفتن باز‌ایستاده، دست بر دهان می‌گذاشتند؛
10 آواز نجبا خاموش می‌گشت، و زبان به کامشان می‌چسبید.
11 گوشی که مرا می‌شنید، مبارکم می‌خوانْد، چشمی که مرا می‌دید، تحسینم می‌کرد.
12 زیرا فقیری را که فریاد برمی‌آورد می‌رهانیدم، و هم یتیمی را که یاوری نداشت.
13 دعای خیرِ آن که در حال مرگ بود به من می‌رسید، و دلِ بیوه‌زن به سبب من شادمانه می‌سرایید.
14 پارسایی را در بر کردم، و جامۀ من شد؛ عدالتخواهی همچون ردا و دستار من بود.
15 کوران را چشم بودم، و لنگان را پای.
16 برای نیازمندان پدر بودم، و به دفاع از حق بیگانه برمی‌خاستم.
17 دندانهای نیش شریران را می‌شکستم، و شکار را از دندانهایشان می‌ربودم.
18 «می‌گفتم: ”در آشیانۀ خویش چشم از جهان فرو خواهم بست، و ایام خویش چون ریگْ پرشمار خواهم ساخت.
19 ریشه‌هایم به سوی آبها خواهد گسترد، و شبنمْ شب را بر شاخه‌هایم به سر خواهد آورد.
20 جلالم در من تر و تازه خواهد بود، و کمانم در دستم همواره نو خواهد ماند.“
21 «مردمان به من گوش فرا می‌دادند و انتظار می‌کشیدند، و برای شنیدن مشورت من خاموش می‌ماندند.
22 پس از سخن گفتنِ من دیگر سخن نمی‌گفتند، و سخنانم بر ایشان فرو می‌چکید.
23 برایم انتظار می‌کشیدند، چنانکه برای باران، و دهان خویش می‌گشودند، آن‌سان که برای باران بهاری.
24 آنگاه که متزلزل بودند بر ایشان تبسم می‌کردم، و نظر لطف مرا خوار نمی‌شمردند.
25 راه را برای ایشان برگزیده، بر مسند رهبری تکیه می‌زدم، همچون پادشاهی بودم ساکن در میان لشکرش، همچون کسی که سوگواران را تسلی بخشد.