Bible

Engage

Your Congregation Like Never Before

Try RisenMedia.io Today!

Click Here

Job 3

:
Farsi - GNN
1 بالاخره ایوب لب به سخن گشود و روزی را که تولد شده بود نفرین کرد:
2 «لعنت بر آن روزی که به دنیا آمدم و شبی که نطفه ام در رَحِم مادرم بسته شد.
3 آن روز تاریک شود، خدا آن را بیاد نیاورد و نور در آن ندرخشد.
4 در ظلمت و تاریکی ابدی فرو رود، ابر تیره بر آن سایه افگند و کسوف آن را بپوشاند.
5 آن شب را تاریکی غلیظ فرا گیرد، در خوشی با روزهای سال شریک نشود و در جملۀ شبهای ماه به حساب نیاید.
6 آن شب، یک شبِ خاموش باشد و صدای خوشی در آن شنیده نشود.
7 آنهائی که می توانند هیولای بحری را رام سازند، آن شب را نفرین کنند.
8 درآن شب ستاره ای ندرخشد. به امید روشنی باشد، اما چشمش سپیدۀ صبح را نبیند،
9 زیرا رَحِم مادرم را نه بست و مرا به سختی و بلا دچار کرد.
10 چرا در وقت تولد نمردم و چرا زمانی که از رَحِم مادر بدنیا آمدم جان ندادم؟
11 چرا مادرم مرا بر زانوان خود گذاشت و پستان به دهنم داد؟
12 اگر در آن وقت می مُردم، حالا آرام و آسوده با پادشاهان و رهبران جهان که قصرهای خرابه را دوباره آباد نمودند و خانه های خود را با طلا و نقره پُر کردند، خوابیده می بودم.
13 یا چرا مانند کودکانی که مُرده بدنیا می آیند و هرگز روی روشنی را نمی بینند، در رَحِم مادر نمردم و دفن نشدم.
14 زیرا در گور مردمان شریر به کسی آسیب نمی رسانند و اشخاص خسته آرامش می یابند.
15 در آنجا حتی زندانیان در صلح و صفا با هم بسر می برند و صدای زندانبان را نمی شنوند.
16 خورد و بزرگ یکسان هستند و غلام از دست صاحب خود آزاد می باشد.
17 چرا کسانی که بدبخت و اندوهناک هستند، در روشنی بسر ببرند؟
18 آن ها در آرزوی مرگ هستند، اما مرگ به سراغ شان نمی آید و بیشتر از گنج در جستجوی گور خود می باشند
19 و چقدر خوشحال می شوند وقتیکه می میرند و در گور می روند.
20 چرا نور بر کسانی بتابد که بیچاره هستند و راههای امید را از هر سو مسدود می بینند؟
21 بجای غذا غم می خورم و آه و ناله ام مانند آب جاری است.
22 از چیزی که می ترسیدم به آن گرفتار شدم و از آنچه که وحشت داشتم بر سرم آمد.آرام و قرار ندارم و رنج و غم من روزافزون است.»
23 آرام و قرار ندارم و رنج و غم من روزافزون است.»