Bible

Elevate

Your Sunday Morning Worship Service

Try RisenMedia.io Today!

Click Here

Job 16

:
Farsi - GNN
1 ایوب جواب داد:
2 «من این سخنان را بسیار شنیده ام. تسلی شما مرا زیادتر عذاب می کند.
3 تا به کی به این حرفهای بیهودۀ تان ادامه می دهید؟ آیا شما باید همیشه حرف آخر را بزنید؟
4 اگر من بجای شما می بودم، من هم می توانستم همین حرفها را بزنم و بعنوان اعتراض سر خود را تکان می دادم.
5 شما را نصیحت می کردم و با سخنان گرم شما را تسلی می دادم.
6 هر چیزیکه بگویم از درد و رنج من کاسته نمی شود و اگر خاموش هم باشم دردم را دوا نمی کند.
7 زیرا تو ای خدا، تو مرا از زندگی خسته ساختی و خانواده ام را از بین بردی.
8 تو عرصه را بر من تنگ کردی و دشمن من شدی. آنقدر لاغر شده ام که از بدن من فقط پوست و استخوان باقی مانده است و مردم این را دلیل گناهان من می دانند.
9 با خشم خود گوشت بدنم را پاره کرده است، به نظر نفرت به من نگاه می کند و مرا دشمن خود می پندارد.
10 مردم مرا مسخره می کنند و به دور من جمع شده به روی من سیلی می زنند.
11 خدا مرا به دست مردم ظالم و شریر سپرده است.
12 من زندگی آرام و آسوده ای داشتم، اما خدا از گلوی من گرفت و تکه تکه ام کرد. حالا مرا هدف خود قرار داده است
13 و تیرهای خود را از هر سو به سوی من حواله می کند، مرا مجروح می سازد و رحمی نشان نمی دهد.
14 او مانند یک جنگجو حمله می کند و پیهم به من زخم می زند.
15 لباس ماتم پوشیده و در خاکِ خواری نشسته ام.
16 از بس که گریه کرده ام چشمانم سرخ شده و دیدگانم را تاریکی فرا گرفته است.
17 اما من شخص شریری نیستم و دعای من از صمیم قلب است.
18 ای زمین، حق مرا تلف مکن و نگذار که فریاد من بخاطر عدالت خاموش شود.
19 شاهد من در آسمان است و از من شفاعت می کند.
20 دوستان من مسخره ام می کنند، اما من سیل اشک را در حضور خدا جاری می سازم
21 و پیش او زاری می کنم که به عنوان یک دوست به من گوش بدهد و حرفهای مرا بشنود.زیرا به زودی می میرم و به جائی می روم که امید بازگشت از آن نیست.
22 زیرا به زودی می میرم و به جائی می روم که امید بازگشت از آن نیست.