Bible
Engage
Your Congregation Like Never Before
Try RisenMedia.io Today!
Click Here
Afrikaans
Albanian
Armenian
Belarusian
Bulgarian
Chinese (S)
Chinese (T)
Croatian
Czech
Danish
Dutch
English
Esperanto
Estonian
Farsi
Finnish
French
German
Greek
Hebrew
Hindi
Hungarian
Italian
Japanese
Korean
Latin
Latvian
Lithuanian
Macedonian
Nigerian
Norwegian
Polish
Portuguese
Romanian
Russian
Serbian
Spanish
Swedish
Tagalog
Ukrainian
Vietnamese
Zulu
GNN
NMV
NMV
PCB
POV
Ezekiel 2
Genesis
Exodus
Leviticus
Numbers
Deuteronomy
Joshua
Judges
Ruth
1 Samuel
2 Samuel
1 Kings
2 Kings
1 Chronicles
2 Chronicles
Ezra
Nehemiah
Esther
Job
Psalms
Proverbs
Ecclesiastes
Song of Solomon
Isaiah
Jeremiah
Lamentations
Ezekiel
Daniel
Hosea
Joel
Amos
Obadiah
Jonah
Micah
Nahum
Habakkuk
Zephaniah
Haggai
Zechariah
Malachi
Matthew
Mark
Luke
John
Acts
Romans
1 Corinthians
2 Corinthians
Galatians
Ephesians
Philippians
Colossians
1 Thessalonians
2 Thessalonians
1 Timothy
2 Timothy
Titus
Philemon
Hebrews
James
1 Peter
2 Peter
1 John
2 John
3 John
Jude
Revelation
:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
Farsi - GNN
1
او
به
من
گفت:
«ای
انسان
فانی،
برخیز
و
بپا
بایست
تا
با
تو
سخن
گویم.»
2
هنگامی
که
او
با
من
حرف
می
زد،
روح
خداوند
داخل
من
شد
و
مرا
از
زمین
بلند
کرد
و
به
کلام
خود
این
چنین
ادامه
داد:
3
«ای
انسان
خاکی،
من
ترا
پیش
قوم
اسرائیل
می
فرستم،
پیش
قوم
سرکش
که
علیه
من
تمرد
کردند.
آن
ها
و
اجداد
شان
تا
به
امروز
در
برابر
من
گناه
ورزیده
اند.
4
اینها
مردم
گستاخ
و
لجوج
هستند،
پس
من،
خدای
متعال،
ترا
می
فرستم
تا
کلام
مرا
به
گوش
آن
ها
برسانی.
5
این
قوم
سرکش
چه
بشنوند
و
چه
نشنوند،
در
هر
صورت
باید
بدانند
که
یک
نبی
در
بین
شان
وجود
دارد.
6
اما
تو
ای
انسان
خاکی،
از
آن
ها
نترس.
گرچه
حرفهای
آن
ها
مثل
خار
و
نیش
گژدم
باشد،
نباید
خوف
کنی!
7
چه
بشنوند
و
چه
نشنوند،
کلام
مرا
برای
آن
ها
بیان
کن.
می
دانم
که
آن
ها
مردم
متمرد
و
سرکش
هستند.
8
ولی
تو
ای
انسان
خاکی،
به
آنچه
که
به
تو
می
گویم
گوش
بده
و
مثل
این
قوم
سرکش
نباش!
دهانت
را
باز
کن
و
آنچه
را
که
به
تو
می
دهم،
بخور.»
9
آنگاه
دستی
را
دیدم
که
بسوی
من
دراز
شد
و
در
آن
طوماری
بود.طومار
را
باز
کرد
و
دیدم
که
در
پشت
و
روی
آن
مطالبی
نوشته
شده
بود
که
حکایت
از
غم
و
ماتم
و
نابودی
می
کرد.
10
طومار
را
باز
کرد
و
دیدم
که
در
پشت
و
روی
آن
مطالبی
نوشته
شده
بود
که
حکایت
از
غم
و
ماتم
و
نابودی
می
کرد.